۱۳۹۰ بهمن ۱۶, یکشنبه

من رای نمی دهم، حتا اگر عمویم نامزد انتخابات باشد

من رای نمی دهم. من رای نمی دهم.
من جواب خون را با خون نمی دهم، اما از خون نمی گذرم.
از برادر شهیدم رایت رو پس می گیرم
من از رایی که پس نگرفتم
از برادری که شهید
از پدر محمد مختاری که اگر جنگ بود پسرم دست خالی بود
من از مادرهایی که در پارک ها حق ندارند
من حتا اگر در همه اعتراضات خانه می نشینم
من از اشک چشمان مادرم روز انتخابات
از پدر انقلابی ام که حالا هنگام اخبار بزن فارسی وان
من از پیام مقاومت بهمن امویی
من رای نمی دهم، من رای نمی دهم.
زنگ نزن عمو جان، شناسنامه ام گم شده.
اگر پدر پیدایش کند، پاره اش می کنم.
اگر گزینش دانشگاه بخواهد می سوزانمش.
من رای نمی دهم
من اگر برای نجات رئیس جمهورم از خانه بیرون نمی روم.
من اگر خود را در معرض تیر تفنگ بچه بسیجی ها نمی گدارم.
موسوی یک سال دیگر هم که در خانه اش حبس می شود.
اما من رای نمی دهم.
و روزی که آزاد شد با افتخار
روزی در چشمانش نگاه خواهم کرد
و در چشمان کودکانم
و خواهم گفت:
من هم به سهم خودم مبارزه کردم
من رای نمی دهم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر