۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه

جایزه ویژه برای قتل... هر مومن یک قاتل

از جایزه برای قتل شاید آنها که اهل فیلم هستند بیشتر از همه به یاد فیلم های کابویی آمریکایی و آنها که اهل کتاب هستند به یاد افسانه های کودکی یا داستان های تاریخ ستمشاهی! بیافتند. البته گروه دیگری هم وجود دارند که شاید یاد داستانها و روایات مذهبی بیافتند. درهمه این داستانها فرد ظالم یا مستبدی به شرط دریافت سربریده عاصی، یا دشمن، یا راهزن، جایزه های کلان به قاتل پرداخت می کرد. جایزه چنان وسوسه انگیز بود که کار با بریدن سر مقتول به انتها نمی رسید. بلکه سربریده آغاز جنگ جدیدی می شد به طمع آن جایزه و چه بسا خونهایی هم بر سر آن سر ریخته می شد...

ناگفته نماند که در بعضی داستانها سر بریده متعلق به یک فرد واقعا جانی یا ظالم بود، مثلا آنجا که مختار بر سر بریده شمر سجده شکر به جا آورد. ذکر این نکته از این بابت لازم است که بحث ارزش گذاری و حقانیت قاتل یا مقتول نیست.

تمامی این حاکم ها، چه شهردارهای فیلم های آمریکایی، چه پادشاهان مستبد و چه حاکمان بی دین، ناچار با استفاده از ابزار زور، به وسیله افراد خود یا با تهییج افرادی خارج از دایره نفوذ خود، مخالف و معاند را سرکوب می کردند. جایزه های کلان به ویژه وقتی مورد استفاده قرار می گرفت که مجرم از دایره حکومت حاکم خارج می شد و با اینکه دستش به او نمی رسید اما هنوز تهدید جدی برای حاکمیت وقت شمرده می شد. بدون شک در هیچ یک از این دوران صحبتی از دموکراسی، حقوق مدنی، مبارزه بدون خشونت، فرهنگ گفتمان، و آزادی بیان وجود نداشت.

هرچند در مدرن ترین و آزاد ترین جوامع نیز توهین به مذاهب و اعتقادات جامعه مکروه و محکوم است، اما صدور فرمان قتل، آن هم نه با محکومیت قانونی و حکومتی، بلکه به شکل فرمان مدنی و وظیفه شرعی، مقوله دیگری است.

امروز با تعیین جایزه ویژه برای قتل، جایزه ای که به گفته سایت شیعه آنلاین توسط یک خیر! پرداخت خواهد شد، جایزه ای که هیچ معلوم نیست کجا و چگونه به دست قاتل خواهد رسید، هر ایرانی و شیعه زیر خط فقر را تبدیل به یک قاتل بالقوه می کند. ترویج خشونت و تبدیل شهروندان عادی به قاتلین بالقوه و به زودی بالفعل مقوله ای است که هرچند در دنیای مدرن تنها در فیلمهای تاریخی پیدا می شود، اما در دنیای اسلام هیچ وقت واقعا تبدیل به یک ضد ارزش نشد. صدور فرمان قتل و مثله کردن معاندان دین اسلام امری است که نه تنها هرگز از سمت حاکمان دینی محکوم شمرده نشد، بلکه حتا در میان مردم عادی به عنوان تنبیه و مجازات عمل مقبول افتاد.

البته در جوامع مذهبی و اسلامی که تمدن و دموکراسی را تنها در کتاب ها می خوانند و هرگز هیچ بندی از آن را زندگی نکرده اند، در جامعه ای که جوان تحصیل کرده پرشور آزادی خواه فریاد "می کشم می کشم آنکه برادرم کشت" سر می دهد و اکثریت هم نسلانش را با خود همراه می کند، در جامعه ای که بریدن دست و پای یک دزد حرکتی برای رسیدن به آرمانشهر دینی شمرده می شود، در جامعه ای که نماینده اش در ازای تصویر کارتونی که از او چاپ شده جز به شلاق و خون رضایت نمی دهد، جایزه صدهزار دلاری برای قتل یک خواننده چندان هم دور از ذهن نیست.

هرچند اخلاق گرایان در جامعه مذهبی ایران کم نیستند که حاضر نیستند دست به خون کسی آلوده کنند، اما مومنین نیازمند هم وجود دارند که شاید هرشب با وسوسه قتلی می خوابند که پاداش آن تضمین دنیا و آخرتشان است...